قد افلح من زکیها...
و
قد خاب من دسها
...

امیرالمونین علی (ع) می گوید :
من وثق بماء لم یظمأ

یعنی :
آنکس که به وجود آب یقین دارد
تشنه نمی ماند !


پ.ن :دلم یکی از جمله های نوشته شده با عشوه ی
پشت کامیون ها را می خواهد...مثلا یه چیزی توی این مایه ها که :

از این بیهوده چرخیدن چه حاصل؟
پیاده می شوم ،
دنیا ، نگهدار!

 پ.ن : یکی که همیشه در طول مدت آشنایی از من دل ناصاف! داشت
دیروز زنگ زده بود به اتاقم!
نمی دانم شماره و اینها را از کجا آورده بود ( علما می دانند که من شماره ی
خودم را نمی دانم!) - به هرصورت حساب ما جداست، می دانید که!
کلی تعارف و اینها و بعد گفت : خوش میگذره بدون ما؟!!
بهش گفتم :

بی همگان به سر شود...
شما که جای خود دارین!!!

پ.ن : یه آهنگی هست که خیلی دوست دارم
همونی که میگه :

تو بخوان شب همه شب برایم ای مرغ سحر
که دل خسته ی من درآمد از سینه به در
تو سبکبالی و من اسیر بشکسته پرم
تو پر از شوری و من
ز عالمی خسته ام...

عجب سخت است صرف فعل عشقت-ش-...

غلط کردم
غلط کردی
غلط کرد...

«با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام !
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق ، بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام !
خوبترین حادثه ! می دانمت
خوبترین حادثه ! می دانی ام
حرف بزن ! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام !
حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام...

محمد علی بهمنی ...

Pour Hamid et Vahid Seulement

ادعونی استجب لکم...

...catch me if you can



دریغ...

پختگی مرد ، یعنی بازیافتن آن جدیتی که آدمی
در روزگار کودکی ، در بازی ها داشته است...

نیچه