چند قطعه برای نشنیدن!

¤ 
خبر تازه ای که نیست
می خانه ها شلوغ است و
عاشقان ، شناسنامه به دست
به مقابل نشسته اند!
و هیچ میز خالی
بدون وقت  ازلی
پیدا نمی شود!

خبر تازه ای که نیست...

¤
آن شیر ژیان ! قصه ی ما
پدرش سلطان بود
مادرش روباه است!

¤
یاد اوون روزا به خیر !
یاد اوون وقتی که حتی
سینوس زاویه ی فکر تو هم
-گاه گاهی-
بیشتر از یک می شد!

«همه کمبود محبت دارند!
همه حتی آن شن
آن کشتی
آن دریا‌ !

شن در اندیشه ی پاهایی ست
که موافق باشند
در جهت های مخالف با هم...

بادبان
در دل پاره ی خود
حسرت قایق دارد...
قایق سرگردان
حسرت باد موافق دارد !

موج دریا با خود می گوید
گر نباشد کشتی
چه کسی می فهمد
من تلاطم دارم!

همه کمبود محبت دارند...»




پ.ن : من دلم می خواهد
-مثل عکس بالا!-
راه خود را بروم
بر خلاف جهت و سمت فلش!

پ.ن : همه کبود محبت دارند!

پ.ن : برای حمید و وحید...

دلم برای فانوسهای نیمه خاموش کنار اسباب بازی هایمان تنگ شده بود...

یک روز باران گرفت و خانه را
آتش!

هنوز تب دارم~


بنشین برابرم...
بگذار تا ذخیره کنم چهره ی تو را

پ.ن: برای اهالی وحشی وبلاگستان:
تا مدتی برای آفت زدایی از وجودمسموم خیلی هایتان
هیچ وبلاگی جز همان ۳ تا را نمی بینم...

دل من هست از این بازار ، بیزار!


پ.ن : خارج از ایران زندگی کردن رو به خیلی ها توصیه می کنم:
-به ایرانی هایی که با تعریف عمه و خاله مهندس  و
با شب های امتحان و یا بعد از امتحان! نابغه شدند!
- به کسانی که عرق خوردن در خلوت ، زیاد به دلشان نمی چسبید!
- به اونایی که به زور خانواده همون دستمال گل گلی که روی سرشون
می انداختن تا ماخوذ به حیا بشن و حالا تمام زیبایی ! خودشون رو بروز میدن!
یا برای قناعت مانتوهای بچه گی شون رو می پوشیدن ! و حالا می تونن با
هر لباسی که تمام فرمت فمنیستیشون روحفظ کنه بیرون بیاد...بگردن..برقصن و ...
-به کسانی که دلشون میخواد از هر سوراخی که بوی پول میده تنفس کنن!
- به اونایی که فکر میکنن یه چیزی بودن جدا از بقیه مردم
که تالاپ افتادن بین این جماعت خنگ! و حالا دارن چیزی رو که مستحق بودن به
زکات بهشون میدن!
-به همه اونهایی که به علم به چشم هدف نگاه می کنن و نمی فهمن که
بازیچه ی دست یه سری آدم خیلی زرنگ تر از خودشون شدن و دارن با یه مقدار
پول بخور نمیر درس می خونن و در عین حال فکر میکنن پول هوش و استعدادشون رو می خورن!

- به فلانی و فلانی و فلانی!