استغفرک استغفار حیا
استغفرک استغفار رجا
استغفرک استغفار انابه
استغفرک استغفار رغبة
استغفرک استغفار رهبة
استغفرک استغفار ایمان
استغفرک استغفار اقرار
استغفرک استغفار اخلاص
استغفرک استغفار تقوی
استغفرک استغفار توکل
استغفرک استغفار ذلة
استغفرک استغفار عامل لک هارب منک الیک..

یا من یسمی بالغفور الرحیم..!

لک لبیک..

دوش می گفت به مژگان سیاهت بکشم

یارب از خاطرش اندیشه ی بیداد  مبر !

دوش می گفت به مژگان سیاهت بکشم

یارب از خاطرش اندیشه ی بیداد ببر..



پ.ن :من نمی فهمم. مگر حرفی هم باقی مانده؟

آن شب ها گذشت که با نگاه و واژه مست میشدیم
از تمام زیبایی ها ..
و من می گفتم و می گفتم و باور می کردم و باور می ..
چشمانت برق میزد و لب هایم جان می گرفت و
باز سوار می شدم کلمه ها و
حرف های ساده و هیجان های بی تکلف...

خوبی روزگاز این است که یک جور نمی ماند
خدا را چه دیدی
شاید باز هم توفیق شراب بود
میان این همه محتسب..

خدا را چه دیدی
شاید تو هم مست حرف های من شدی..
و من ادامه ی نگاه خیره ات..

چشمانت را ذخیره کن
برای حرف هایی که دیر یا زود
باز بر می گردند به خلوت شبانه..

دلم از خفاش ها گرفته است
که شب ها مدام
شعار می دهند
و روزها می خوابند و
تکذیب می کنند..

پ.ن : امید قد تو می داشتم ز بخت بلند
نسیم زلف تو می خواستم
ز عمر دراز..

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو...

در کجای این دلتنگ می دهید پروازم؟
پرسه های عصرانه!
ای مدارتان مسدود!



دستم دوباره درد گرفته است
اما خوب می دانم
این ها همه بهانه است.

پ.ن : یک سری کلمات پشت سر هم نوشته ام
با خودکار قرمز.
اسمش را گذاشته ام
«از زبان می»
شوخی نیست. کلمه کلمه اعتراف گرفته ام.

آنها که فکر می کنند شراب
بی بند و باری می کند
اشتباه گرفته اند.
که می در خم ساکت نشسته است.
مرحمت فرموده
به کوزه دست نزنید.